مصاحبه با محمدعلی صالحی نژاد- کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
فرزاد نیک‌روح متین 
وابستگی روانی و جسمی به یک دارو را اعتیاد می‌نامند که باعث احساس اجباری برای ادامه مصرف از بعد جسمی و برای فرار از درد و رنج و اضطراب که منجر به وابستگی روانی می‌شود. افراد معتاد، افرادی نامتعادل، مهاجم و سرخورده هستند که ارزش‌ها و ملاک‌های اجتماعی را در مقابل خود می‌بینند و در پدیده مکانیزم دفاعی قرار می‌گیرند.
این دسته از افراد چه در سن میانسالی، جوانی و نوجوانی نسبت به خانواده و اجتماع حالت کینه و تنفر دارند که در واقع این معضل در کشور عزیزمان چالش برانگیز شده است؛ چرا که آمارها حاکی از افزایش تعداد روزافزون معتادان در جامعه است که صاحب نظران علل عمده آن را قابل دسترس بودن مواد می‌دانند.
وابستگی به موادمخدر را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:
الف – وابستگی به مواد افیونی که می‌توان به تریاک و مشتقات آن اشاره کرد.
ب – وابستگی به مواد محرک که می‌توان از کوکائین، آمفی تامین و همچنین کافئین نام برد.
پ – وابستگی به مواد توهم زا که از جمله ال اس دی و اکستازی را می‌توان نام برد.
ج – وابستگی به حشیش و مشتقات آن که شامل ماری جوانا می‌شود.
د – وابستگی به داروهای مسکن و خواب آور
هـ - وابستگی به نیکوتین که شاخص‌ترین ماده دارای نیکوتین سیگار است.
علاوه برطبقات فوق مواد استنشاقی مثل حلال‌ها، چسب‌ها و ... شامل طبقه دیگر وابستگی می‌شود که دارای اثراتی توهم زا هستند و یکی از رایج‌ترین آنها شیشه است.
به هر حال زیرگوش یکی از بزرگ‌ترین کشورهای تولیدکننده و صادرکننده موادمخدر هستیم و در امان ماندن از هجوم این مواد به داخل کشورمان نه پدیده‌ای جدید است و نه با توجه به هزینه‌های سنگین صرف شده در کوتاه مدت قابل حل شدن است. این وضعیت باعث شده که اعتیاد در ایران در میان سایر کشورها نسبت به جمعیتش رتبه اول را به خود اختصاص دهد؛ چرا که تقریبا طبق آمارهای غیررسمی ارایه شده از هر 20 نفر، یک شخص در ایران معتاد است.
به هر حال، آمار نامشخص دو یا چهار میلیونی معتادان به کابوسی منجر شده است که همچنان به جمعیت پنهان و مخفی معتادان افزوده می‌شود. با توجه به اینکه جمعیت معتادان در حال جوان‌تر شدن است و از سنین بالاتر به پایین می‌آیند متاسفانه گریبانگیر نوجوانان که آسیب پذیرترین گروه سنی هستند، هم شده است.75درصد معتادان در سنین کمتر از 15 سالگی اعتیاد را شروع می‌کنند. آمارها می‌گوید: نیم درصد دانش آموزان یا به عبارتی 70 هزار نفر از دانش آموزان معتاد هستند البته آمارهای رسمی از پنج هزار معتاد خبر می‌دهد. تعداد دانش آموزان پسر معتاد در معرض خطر اعتیاد بیش از دختران است. احتمال دسترسی به موادمخدر برای نوجوان نسبت به قبل از آن پنج برابر افزایش یافته است. 60درصد معتادان کشور از دبیرستان شروع به استفاده از مواد می‌کنند، هر نوجوان معتاد می‌تواند تا 10 نفر را معتاد کند.
برای آشنایی بیشتر با تیپ‌های شخصیتی و خصوصیات فردی، پیشگیری و درمان نوجوانان معتاد مصاحبه‌ای با محمدعلی صالحی نژاد، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.
چه عوامل و علل بالقوه‌ای منجر به اعتیاد در نوجوانان می‌شود؟
در اینجا ما باید از ریزفاکتورهایی نام ببریم که منجر به این می‌شود که نوجوان به سمت این مواد کشیده می‌شوند و این ریزفاکتورها شامل سه عامل است. 1- ریزفاکتور فردی که شامل پرخاشگری دوران کودکی، طرد شدن از سوی همسالان و رابطه ناموفق با آنان، بیش فعالی در دوران کودکی، عملکرد ضعیف تحصیل و اخراج از مدرسه، افسردگی، اضطراب، خود تنظیمی پایین 2- ریزفاکتور خانواده که شامل غفلت و دیده نشدن فرد در جمع خانواده، مورد سوءاستفاده قرارگرفتن چه از لحاظ فیزیکی و چه احساسی، مصرف مواد در خانواده، چارچوب بسیار شدید و قانونمند یا بی ثباتی خانواده 3- ریزفاکتور محیط یا بافت اجتماعی که شامل در دسترس بودن مواد، فقر و محرومیت اقتصادی و زندگی در محیط‌های شلوغ اجتماعی.
البته باید این امر را در نظر داشت که ریزفاکتورهای فردی بسیار مهم هستند و اینکه معضل اعتیاد چند بعدی است و به تنهایی نمی‌توان گفت که کدامیک از علل آن به شمار می‌رود.
منظور از خودتنظیمی پایین در نوجوانان که شما از آن به عنوان ریزفاکتورهای فردی نام بردید، چیست؟
یعنی اینکه فرد در تنظیم هیجانات خود کنترل ندارد و به صورت رفتارهای برون ریزی نشان داده می شود که اینها ناشی از عدم استقبال فرد نوجوان است.
چه عواملی به نوجوان کمک می‌کند که به سمت موادمخدر کشانده نشود؟
متضاد ریزفاکتورهایی که نام برده شد. از همه مهم‌تر عوامل حمایت کننده یا عامل پیشگیری کننده است که خانواده در آن نقش بسزایی دارد. اینکه خانواده، فرزندش را به گونه‌ای تربیت کند که فرد قدرت حل مساله بالایی را داشته باشد، خود کارآمدی‌اش بالاباشد، از هوش نسبتا خوبی برخوردار باشد و در نهایت خانواده در همه جنبه‌ها بتواند حمایت گر مناسبی باشد و علاوه بر آن اعضای خانواده در تعامل با یکدیگر باشند و به فرزندان شان به راحتی «نه گفتن» را بیاموزند و اینکه فرد عملکرد تحصیلی مناسبی داشته باشد.
اما در خانواده‌ها دیده شده با توجه به شرایط یکسان و عوامل حمایتی شان که برای همه فرزندان شان مساوی بوده یکی از فرزندان شان به سمت موادمخدر کشیده شده است. به نظر شما چه علتی را در این مورد می‌توان یافت؟
هر فردی ویژگی‌های شخصیتی متفاوتی دارد و متاسفانه باید بگویم در خانواده‌های ایرانی، برای همه فرزندان، شرایط یکسانی به وجود نمی‌آورند و تبعیض دیده می‌شود و به هر حال ممکن است یک فرزند از آن خانواده با ناکامی که شامل شکست تحصیلی یا عاطفی باشد رنج ببرد. همچنین باید میزان زمان آزاد و نوع فعالیت همسالان وی را هم در نظر گرفت.
با این تفاصیل، خانواده نقش مستمری نسبت به جامعه در زمینه اعتیاد نوجوانان دارد؟
خیر، به این صورت نیست. باید تقدم و تاخر را در نظر گرفت. خانواده در این زمینه تقدمش بیشتر است. اما به هیچ عنوان نمی‌توان منکر اجتماع شد، اعتیاد یک پدیده چند بعدی است فقط درصدهای هر کدام متفاوت است. در نوجوانان درصد و نقشی که خانواده دارد بیشتر است تا نسبت به افراد در گروه سنی بالاتر.
امروزه با توجه به آموزش و آگاه سازی که برای پیشگیری و کاهش استفاده از موادمخدر به انجام می رسد، اما باز ما شاهد افزایش استفاده از موادمخدر هستیم. نظر شما به عنوان یک روانشناس در این باره چیست؟
آگاهی و آموزش لازم است اما کافی نیست؛ چرا که نوجوان‌ها در فرآیند خود هویت یابی هستند یعنی اینکه از لحاظ بیولوژیکی و فیزیولوژیکی می‌خواهند هر چیزی را تجربه کنند. نوجویی در نوجوان چه در موارد خوب و چه در موارد بد متاسفانه وجود دارد؛ اما عوامل حمایت کننده خانوادگی در این سن نقش مهم‌تری در آگاه سازی دارد.
آیا تصویری که رسانه‌های دیداری از افراد معتاد نشان می‌دهند، تطابق با واقعیت دارد؟
نه چندان؛ چرا که در فیلم‌ها از شروع به استفاده از مواد را نشان نمی‌دهند که فرد در آغاز با استفاده از مواد حس لذت بخشی به دست می‌آورد، تنش‌ها و اضطراب‌هایش کاسته می‌شود و بعد در طول زمان متزلزل، ضعیف، درمانده و بیچاره می‌شود.
در میان سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی، به نظر شما کدامیک از این آثار، تطابق و واقعیت نزدیک‌تری با فرد معتاد دارد؟
خب، در فیلم سنتوری ما می‌توانیم مینیاتوری از یک فرد معتاد جوان ببینیم که همه عوامل حمایت کننده خود را از دست داده است. در فیلم مرهم که اکنون در حال اکران است، می‌توان تصویر بسیار نزدیک به یک فرد معتاد واقعی را مشاهده کرد؛ چرا که فرد معتاد همه عوامل حمایتی‌اش را از دست داده است.
اکثرا نوجوانان به سمت کدامیک از موادمخدر گرایش دارند؟
سیگار و ماری جوانا و مشتقات آن. البته باید آمارهای تفننی هم در نظر بگیریم که بسیاری از نوجوانان فقط برای تفنن به سمت این مواد کشیده می‌شوند که قبلاً قرص‌های اکستازی خیلی مورد استفاده قرار می‌گرفت اما عوامل سوءرفتار آن که به زودی در فرد پدیدار می‌شد و همکاری خوب رسانه‌ها و آگاه سازی در زمینه قرص‌های اکستازی توانست تا حدی آمارها را کاهش دهد.
نوجوانی هست که کوکائین مصرف کند؟
بله، ولی درصدش خیلی کم است؛ چرا که کوکائین و هروئین نسبت به سایر مواد دیگر، گران‌تر هستند و نوجوانان کمتر به سمت آنان می‌روند. اما جدیدا کریستال یا همان شیشه به دلیلی که بسیار در دسترس است، استفاده‌اش هم بالطبع بیشتر است و مصرف شیشه به دلیل اینکه بویی از خود برجای نمی‌گذارد به نسبت سایر مواد، مصرف کنندگان بیشتری مخصوصا در میان نوجوانان پیدا کرده است.
یکی از نگرانی‌های مسوولان، وجود سایت‌های مروج اعتیاد است. نظر شما در این مورد چیست؟
طی تحقیقاتی که در سال 86-85 انجام شد، نزدیک هفت هزار سایت وجود داشت که اعتیاد و استفاده از مواد مخدر را تبلیغ می‌کرد که امروزه طبق آمارها به بالای 50 هزار سایت رسیده، اما همان طور که گفتیم چه این سایت‌ها باشد چه نباشد، چه آگاهی‌ها داده شود، چه داده نشود، نوجوان در پی نوجویی است و تا زمانی که از لحاظ خود هویت یابی کامل نشود، به سمت مواد کشیده می‌شود. اگر 10 هزار سایت مروج اعتیاد می‌باشد، در کنارش 20 هزار سایت موجود است که به مضرات این مواد پرداخته است اما برای نوجوان فرقی نمی‌کند. فقط خانواده باید از همان اوان کودکی، جنبه حمایتی خود نسبت به فرزندش را دست ندهد.
در این زمینه، مدارس و مدیریت در مدارس چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟
مهم‌ترین شخص در مدرسه، معلم است، معلمان در فرآیند خود هویت یابی در دوران بلوغ نوجوان نقش مهمی دارند. لازم است که معلمان قبل از شروع تدریس برای اولین بار به کلینیک‌های مشاوره مراجعه یا حداقل یک کتاب روان شناسی رشد را مطالعه کنند.
چرا استعمال موادمخدر در پسران بیش از دختران است؟
می‌توان گفت اختلال سلوک و شخصیت ضداجتماعی پسران نسبت به دختران بیشتر است که این عامل همان طور که گفته شد مجموعه ریزفاکتورهای فردی است اما با توجه به شرایط فرهنگی در خانواده‌ها، آمار دختران معتاد را کمتر ارایه می‌دهند.
عوامل تشخیصی نوجوان معتاد که خانواده باید نسبت به آن آگاهی لازم را داشته باشد، چیست؟
وقتی فرزندشان از جمع خانوادگی کناره می‌گیرد و منزوی می‌شود، در عادات غذایی‌اش تغییر دیده می‌شود و فعالیت‌هایش یک بعدی می‌شود. اینکه با تنهایی خود، لذت می‌برد و اینکه تیپ ارتباط‌اش با دوستانش یکی است و ارتباطاتش را محدود به چند نفر از دوستان‌اش می‌کند، برای خانواده باید نگرانی به وجود آیدو این مسایل را جدی بگیرند اما مساله تشخیص برای نوجوانانی که به صورت تفننی به سمت مواد کشیده می‌شوند، برای خانواده‌ها دشوار و تقریبا غیرممکن است.
حالازمانی که خانواده کاملامتوجه شد فرزندش معتاد شده، بهترین راهکار چه می‌تواند باشد؟
متاسفانه خانواده‌ها اول به حفظ آبرو و حیثیت خود می‌پردازند و ناخواسته سایه حمایتی خود را از روی فرزندان شان بر می‌دارند با اینکه در بهترین کلینیک‌ها آنها را سم زدایی می‌کنند اما نوع ارتباط شان را با فرزندشان کم می‌کنند، از نادیده گرفتن آنها گرفته تا پرهیز از برخورد کلامی و چهره‌ای و توصیه من به عنوان یک روانشناس که در این کلینیک‌ها مشغول به کار هستم، این است پول زیاد و امکانات زیاد خانواده به درد فرزندشان نمی‌خورد. آنها در درجه اول باید بپذیرند که فرزندشان معتاد است، این پذیرش از لحاظ فکری و احساس بسیار مهم است که باعث همدلی می‌شود و سپس اقدام‌های لازم را برای سم زدایی شروع کنند. از آنجا که اعتیاد دارای دو بعد جسمی و روانی است، باید به روان فرد معتاد نیز توجه شود و از روانشناسان، روانکاوها و مددکارهای اجتماعی در این زمینه کمک بگیرند.
متاسفانه باز دیده شده که اکثر معتادان پس از ترک، دوباره به سمت مواد باز می‌گردند، علت این موضوع چیست؟
اگر این بازگشت و عود نباشد، جای تعجب دارد. خانواده باید خود را آماده کند که حداقل چندین بار برای فرزندش این اتفاق می‌افتد و باید بیفتد تا در مسیر طبیعی ترک قرار گیرد.
توصیه نهایی شما به خانواده‌هایی که درگیر این معضل هستند، چیست؟
آنچه که حایز اهمیت است اینکه اعتیاد یک پدیده روانی است نه لزوما اجتماعی و جسمانی. عوامل روانی بیشترین تاثیر را دارد و باید برای درمان آن به جنبه روانی بیشتر تاکید کرد و اینکه خانواده‌ها بدانند اعتیاد یک معلول است و یک نتیجه و به عنوان یک علت به آن ننگرند. پیشگیری روانی و مخصوصا ریزفاکتورها نقش بسزایی برای رهایی از این معضل دارد.